تلاش امام آلبانی در نصیحت اهل تکفیررد بر اخوان المسلمینرد شبهات

گزیده‌ای از تلاش‌های علامه آلبانی برای ارشاد و نصیحت تکفیری‌ها (15)

پرسش یازدهم

آیا عنوان کردن سخن کفرآمیز با زبان، به‌معنای کفر در قلب نمی‌باشد؟ مثلا کسی می‌گوید: نماز یک رسم قدیمی است، دموکراسی یک فریضه‌ی شرعی یا سیستم شورایی در اسلام است.

علامه آلبانی: الله به تو برکت دهد! واژه و کلام گاه بر آن‌چه می‌گویی دلالت می‌کند و گاه بر آن دلالت نمی‌کند؛ پس باید کاملاً با تفصیل بیان گردد. این کار، بسیار ضروری و لازم است و از برادرانمان می‌خواهم که از این موضوع غفلت نکنند. همین الان چند مثال زدیم … و پرسیدیم که آیا هر کس مرتکب یکی از اینها شود، کفر ورزیده است. آیا مگر نگفتیم که هر کدام از این کارها، احتمال دارد کفر اعتقادی باشد یا کفر عملی؟ بعد از این بحث، به بحث «کفر لفظی» و «کفر قلبی» پرداختیم، و در بحث «کفر لفظی» توقف کردیم، و گفتیم که هر کس که سخن کفر آمیز بر زبان راند، فورا حکم به کفر او نمی‌کنیم؟

حتما باید در این مورد – یعنی سخن کفر آمیزی که شخص بر زبان آورده – از گوینده توضیح خواسته شود.  شاید بیشتر حاضران با این حدیث صحیح از رسول الله صلی الله علیه وسلّم آشنا باشند: «من حَلَفَ فقال فی حِلفه: واللات والعُزّی، فلیقل: لا إله إلا الله»، یعنی: «کسی که سوگند بخورد و در سوگندش بگوید: به لات و عزّی سوگند، باید بگوید: لا إله إلا الله».

خب، حالا اگر بشنویم که کسی در دوران جاهلیت زندگی می‌کرده و سپس گفته است: «أشهد أن لا إله إلاّ الله وأشهد أن محمداً رسول الله»، درباره‌اش چه می‌گوییم؟ می‌گوییم که اسلام آورده است. حال اگر از او بشنویم که به لات و عزّی سوگند خورده، چه چیزی به ذهنمان می‌رسد؟ آیا مشرک نیست؟

آیا بی‌درنگ حکم می‌کنیم که شرک ورزیده و از اسلام که با گفتن شهادتین به آن داخل شده، برگشته است؟

هرگز؛ این حدیث از جمله دلایلی است که ما را وامی‌دارد تا از شتابزدگی در تکفیر کسی‌که سخن کفرآمیز از وی شنیده‌ایم، خویشتن‌داری کنیم و و به کافر بودن چنان شخصی، به سرعت حکم ندهیم.

حال بنگرید، این حدیث به اضافه‌ی آنچه که به آن استدلال کردم که نباید درباره‌ی کسی‌که عبارت کفرآمیز می‌گوید، به سرعت حکم تکفیر داد، نکته‌ی دیگری را برایمان روشن می‌کند: آیا رسول الله صلی الله علیه وسلّم نفرمود: از او توضیح بخواهید، و بپرسید که منظورش از این عبارت که شرک صریح است، چه بوده؟ و فرمود: این شخص به جای این سخن، باید بگوید لا إله إلاّ الله. چرا چنین فرمود؟ به‌خاطر حسن ظن داشتن به مسلمان؛ زیرا وی با کفر ورزیدن به لات و عزّی، وارد اسلام شده؛ اما یک عادت و رسم قدیمی جاهلیت بر او غلبه می‌کند و زبانش چنان عبارت کفرآمیزی را می‌گوید.

بنا بر این ما یک پند و ادب اسلامی و علمی را دریافتیم؛ این‌که وقتی عبارت کفرآمیزی را از یک مسلمان شنیدیم، بی‌درنگ و شتاب‌زده، او را کافر ندانیم، و همانطور که کمی قبل با مثال ذکر کردم، اول از هر چیز از او توضیح می‌خواهیم.

آلبانی به سؤال‌کننده می‌گوید: درباره‌ی کسی‌که این عبارت را می‌گوید، چه نظری داری: دموکراسی، دین ماست.

سؤال‌کننده: بلکه این شخص می‌گوید دموکراسی یک فریضه‌ی شرعی است.

علامه آلبانی: بسیار خب فریضه‌ی شرعی است؛ آیا منظور شخص از شرعی بودن دموکراسی، یعنی اینکه اسلامی است؟ امروزه بسیاری از حاکمان مسلمان را می‌بینی که درباره‌ی برخی اختلافات اظهار می‌نمایند که باید به شرعیّت بین المللی ارجاع داده شود.آیا شنیده‌ای؟

سؤال‌کننده: آری.

علامه آلبانی: پس «دموکراسی» فریضه‌ای شرعی است؛ حال می‌خواهیم از گوینده‌ی این سخن توضیح بخواهیم که منظورش از این اسم‌ها و الفاظ سه گانه چیست؟

برادرم! این یک مسأله‌ی خطیر است؛ درباره‌ی فرد مسلمانی سخن می‌گویی که شهادتین را گفته و چه بسا او را می‌بینی که همراه با تو، نماز می‌خواند؛ اما چنین حرفی زده است. تو درباره‌ی چنین فردی می‌خواهی حکم کنی. آیا می‌خواهی که حکمت، سبب تربیت او شود؟ اما تربیت به دو روش است:

  • طریقه‌ی آموزش.
  • طریقه‌ی هشدار.

وقتی می‌گوید: «دموکراسی»، با او توقفی کرده و می‌پرسیم: «دموکراسی» چیست؟

اطمینان دارم که وی نمی‌تواند توصیف جامع و مانعی از دموکراسی بیان کند؛ ولی ما راه درست را به او نشان داده و سپس به وی می‌گوییم: آیا منظورت از دموکراسی، چیزی است که مخالف با شریعت اسلام است؟

اگر گفت بله، و همچنان ابراز می‌داشت که آن دموکراسی که مخالف با شریعت اسلامی است، فرض می‌باشد، رابطه‌ی برادریِ اسلامیِ بین خود و او را قطع می‌کنیم.

اما آیا به نظرت اگر از هر شخصی که این حرف را شنیدی، بپرسی که منظورش از دموکراسی چیست، به تو خواهد گفت: آن «دموکراسی» که مد نظر من است، همان است که مخالف و عکس شریعت اسلامی است و این «دموکراسی» فرض است؟! آیا گمان می‌کنی همین حواب را به تو بدهد؟ یا سخن فلان نویسنده یا خطیب را تکرار می‌کند، در حالی که امکان دارد خودِ خطیب هم حقیقتا از معنی حرفی که می‌زند اطلاع نداشته باشد که در واقع، معنای دموکراسی، «حکم به غیر ما انزل الله» است. برای همین است که باید از تکفیرِ شخص مسلمان به مجرد گفتنِ سخنی که ظاهرش کفر آمیز است، دوری کرده و بترسیم.

ما نمی‌گوییم که گفتن چنین عباراتی اشکالی نداشته و گفتنشان جایز است؛ حاشا که الله چنین حکم کرده باشد. اما وقتی چنین سخنانی را از کسی شنیدیم، بی درنگ نمی‌گوییم: کافر شدی! وقتی رسول الله صلی الله علیه وسلّم چنان که کمی قبل شنیدی، فرمود: «من حلف فقال: باللات والعزّی فلیقل لا إله إلاّ الله»، مفهوم سخن پیامبر این است که بیدرنگ و عجولانه، برادر مسلمانت را کافر به شمار نیاور و اندکی درنگ کن و بفهم که منظورش از این سخن چیست.

من می‌دانم که طبیعتاً مردمی هستند که «کفر و بی‌دینی» را دین خود قرار داده‌اند؛ این حقیقتی است که متاسفانه قابل انکار نیست؛ اما در این میان، برخی وجود دارند که از نظر درک و فهم، ضعیف می‌باشند و بی‌تأمل، از هر کسی پیروی می‌کنند؛ افرادی کم‌نظر و کوتاه‌بین که متوجه سخنانی که می‌گویند، نمی‌شوند. پس برای چنین افرادی، باید مسأله را با وضوح و روشن بیان نمود. بنابراین نمی‌توانی بگویی که منظور آن فرد از دموکراسی، چیزی است که مخالف با اسلام باشد.

بنا بر این کفایت می‌کند که با ما هم سخن شوی. این مساله بسیار اتفاق می‌افتد؛ می‌شنویم که کسی قسم به غیر الله می‌خورد. به او می‌گوییم: برادرم! رسول الله صلی الله علیه وسلّم فرمود: «من حلف بغیر الله فقد کفر أو أشرک»، یعنی: «کسی که به غیر الله قسم بخورد، کافر شده، یا مشرک گشته»، و از آنجا که تو یک فرد مسلمانی، رسول الله صلی الله علیه وسلّم در حدیث دیگری می‌گوید: «من کان حالفاً فلیحلف بالله أو لیسکت»، یعنی: «کسی‌که سوگند می‌خورد، باید به نام الله سوگند یاد کند و در غیر این صورت، باید سکوت کند». پس به پدر و برادر و … سوگند یاد نکن. زیرا به‌معنای بزرگداشت و تعظیم غیر الله است؛ در حالی‌که الله متعال از هر چیزی، عظیم‌تر و بزرگتر است. پس اگر می‌خواهی سوگند یاد کنی، به الله قسم بخور. شما او را این گونه نصیحت می‌کنید. ما مردم را آزموده‌ایم. یک بار و دو بار و سه بار او را نصیحت می‌کنی، اما باز هم دوباره به همان عادت قبلی‌اش بر می‌گردد – و به غیر الله قسم می‌خورد – .

اگر از او بپرسی: برادرم! چرا به غیر الله سوگند می‌خوری؟ می‌گوید: به الله سوگند که این گونه عادت کرده‌ایم.

پس به او می‌گویی: اما باید عزمت را جزم کرده و این را به ذهن بسپاری که اسلام، تو را از چنین کاری باز می‌دارد و اگر دست نکشی، در دینت متهم می‌شوی.

سؤال‌کننده: اگر در پاسخ، چنین دلیل آورد: «و لاتجعلوا الله عرضة لأیمانکم»، یعنی: «و الله را مایه‌ی سوگندهای خود قرار ندهید»، چه باید به او گفت؟

علامه آلبانی: الله اکبر! این به عینه، همان جهل است.

اظهارنظر ابومالک محمد شقره: در توضیح این حدیث باید گفت: وقتی فردی به لات و عزّی سوگند یاد کند، رسول الله صلی الله علیه وسلّم به او سفارش می‌کند که بلافاصله بگوید: لا إله إلاّ الله. فرقی ندارد که فردی از روی فراموشی چنین سوگندی بخورد یا از روی اشتباه و یا از عمد. این حدیث شامل تمام این عذرها می‌شود. زیرا وقتی کسی از روی عمد چنین سوگندی یاد می‌کند، شاید از سر جهل و ناآگاهی او باشد. گاه نیز فردی از روی اشتباه یا فراموشی یا عادت و تکیه‌کلام، چنین سوگندی یاد می‌کند. بدین خاطر است که می‌گوییم: گفتن عبارت «لا إله إلاّ الله» برای بازگرداندن وی به اسلام نیست؛ بلکه به او یادآوری می‌نماید که بایسته و شایسته است که برای حفظ توحید خالص، باید چگونه سخن بگوید و نیتش چه باشد.

علامه آلبانی: این برداشت ابو مالک که الله به او برکت دهد، از این باب است: «واتبع السیئة الحسنة تمحها»، یعنی: «و بعد از بدی، کار خوبی انجام بده که آن کار بد را از میان می‌برد».

سؤال‌کننده: آیا نمی‌شود چیز دیگر گفت، خصوصا که این حدیث، بدایتی هم دارد و آن هم فرموده‌ی رسول الله علیه الصلاة والسلام است که فرمود: «من قال لصاحبه: تعال أقامرک، فلیتصدّق»، یعنی: «کسی‌که به دوستش بگوید: بیا تا با تو قماربازی کنم»، باید صدقه بدهد. و فرمود: «من حلف باللات و العزّی فلیقل: لا إله إلاّ الله»، یعنی: «کسی‌که به لات و عزّی سوگند یاد کند، باید بگوید: لا إله إلاّ الله». در هردو حدیث، امر و سفارش رسول الله صلی الله علیه وسلّم به‌عنوان کفاره‌ی سخن نادرستی است که فرد مسلمان بیان کرده‌ است.

علامه آلبانی: بله؛ این همان مفهوم «أتبع السیئة الحسنة تمحها»، یعنی: «پس از کار بد، کار خوبی را بلافاصله انجام بده که آن کار بد را محو می‌کند»، می‌باشد؛ گمان کنم که ان شاءالله، پاسخ روشن باشد.

سؤال‌کننده: در این فرموده‌ی رسول الله صلی الله علیه وسلم که فرمودند: «هر کس بگوید من یهودی یا نصرانی هستم، او همان طور است که می‌گوید»، حدیث چگونه تفسیر می‌شود؟

علامه آلبانی: برادر! این در صورتی است که از روی عمد باشد. اما وقتی از روی خشم یا هر چیز دیگری گفته باشد، همان قاعده صدق می‌کند.

سؤال‌کننده: استاد محترم! اگر تمامی این احادیث و سخنان با قاعده‌ی صحیحی مدّنظر قرار نگیرد، خلط زیادی رخ می‌دهد.

علامه آلبانی: الله اکبر

اظهارنظر شیخ ابو مالک محمد شقره:

استاد! برای یادآوری و سفارش به برادران، باید بگویم که پیشتر از بسیاری از گروه‌های اسلامی می‌شنیدیم که دموکراسی، کفر است و کسی‌که با آن موافق باشد، با آن‌که نمی‌دانیم چگونه با دموکراسی موافقت و همراهی می‌کند، کافر است. سپس وضعیت تغییر یافت و الان چیزی غیر از آن اظهارنظرهای قبلی بیان می‌کنند. پس خود و برادرانم را سفارش می‌کنم که شایسته و بایسته است که فقط در راه درست و راست گام نهیم: «وَأنَّ هذا صراطی مُستقیماً فَاتَّبِعوه» (انعام: 153)، یعنی: «و قطعا این راه راست من است؛ پس آن‌را در پیش گیرید». درست نیست که در هر شرایطی که هستیم، تغییر و تبدیلی در ما رخ دهد؛ چرا؟ به دو دلیل:

نخست این‌که منهج ما، واضح و روشن است و تنها بر پایه‌ی قرآن، سنّت و فهم صحیح و دقیقی که از سلف صالح سراغ داریم، استوار می‌باشد.

دوم این‌که ترس آن دارم که خدای ناخواسته، وضعیت دگرگون شود و چیزی را که از دیگران سر می‌زده، از ما سر بزند؛ الله چنان نکند.

علامه آلبانی: الله متعال چنان نفرماید؛ سخن شگفتی از حذیفة بن یمان وجود دارد که در برخی جلسات که پیرامون جنگ خلیج بود، درباره‌اش صحبت کرده‌ایم. مدتی پیش مردمی را می‌دیدیم که سخنانی غیر از سخنان امروزشان می‌گفتند.

کسی را یاری می‌کردند و ناگهان پشتش را خالی می‌کردند، و کسی را ذلیل می‌کردند و ناگهان یاریگر آن شخص از آب در می‌آمدند. از آن سخن حذیفة بن یمن در شگفتم و در حقیقت، جای شگفتی نیست؛ چراکه او رازدار رسول الله صلی الله علیه و سلم بود و گر چه این سخن را زمان درازی است که خوانده‌ام اما لا اقل سعی می‌کنم معنایش را به خاطر آورم، و شاید برادرمان «علی» یا هر یکی دیگر از برادران، لفظ روایت را به یاد داشته باشد که می‌گوید: «إذا أحب أحدکم أن یعلم أصابته الفتنة أم لا! فلینظر فأن کان رأی حلالاً کان یراه حراماً فقد أصابته الفتنة»، یعنی: «هر یک از شما که دوست دارد بداند به فتنه دچار شده یا خیر، پس بنگرد که چیزی را که حرام می‌دانست، اکنون حلال می‌بیند، قطعا دچار فتنه شده است».

سؤال‌کننده: موضوع چنان است که گفتم، یعنی منظورم قسمت اول روایت است. اما شخص باید حلال را بنگرد که دیروز حرام می‌پنداشت و حرامی را که امروز آن‌را حلال شمرده است، که آیا دچار فتنه شده یا خیر.

علامه آلبانی: این درباره‌ی بسیاری از مردم صدق می‌کند.

سؤال‌کننده: در روایتی که کمی عام‌تر است، از حذیفه رضی الله عنه آمده که می‌گوید: «إن الضّلالة حق الصلالة أن تعرف ما کنت تنکر وأن تنکر ما کنت تعرف»، یعنی: «گمراهیِ واقعی این است که کاری را که بد می‌دانستی، درست بشماری و کاری را که درست می‌پنداشتی، بد بدانی».

 

ترجمه شده در مرکز رد شبهات خوارج

http://www.khawarej.com

صفحه‌ی فیسبوک رد شبهات خوارج:
https://www.facebook.com/khawarej/

کانال تلگرام:
https://t.me/khawareg

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا