عدم رجوع سید قطب از اشتباهاتش
علامه ربیع بن هادی مدخلی حفظه الله میگوید:
«گفتههای سید قطب در مورد اعتقاد به وحدت وجود و نقش محوری این اعتقاد در تأليفاتش اعم از نظم و نثر، از سال 1935 میلادی تا اواخر دههی 1950میلادی به چشم میخورد.
او در کتابهای : “کتب و شخصیات”، “فی ظلال القرآن” و “دیوان” شعری خود، این اعتقاد را به تصویر میکشد.
سید قطب تا آخرین لحظات مرگش این کتابها را بارها چاپ کرده و نشر میدهد و در لا به لای کتابهایش به معرفی کتب مذکور میپردازد.
او هیچگاه در هیچکدام از نوشتههایش از این اعتقاد الحادی و دیگر گمراهیهایش اعلان برائت نکرد.
پس از او برادرش محمد قطب و حزب اخوان المسلمین، کتابهایش راچاپ کرده و ترویج دادهاند و هیچ انتقادی از سوی آنان نسبت به گمراهیهای موجود در کتابهای سید قطب نشنیدهایم.
مسألهی دوم: طعنههای سید قطب نسبت به بسیاری از صحابه کرام رضی الله عنهم و شاگردان صحابه یعنی تابعین بزرگوار میباشد که در رأس آنان کسانی مثل عثمان، طلحه، زبیر، سعد ابن ابی وقاص، مقداد ابن اسود، معاویه و عمرو ابن عاص رضی الله عنهم اجمعین هستند.
طعنههای او بسیار است، و زخمهایی که میزند، بسیار عمیقند که قلب هر انسان مومنی که در ایمانش صادق است را به درد می آورد. همهی این طعنهها را در کتابی به نام “العدالة الإجتماعية في الإسلام” ذکر میکند. کتابی که در آن با تقریر نظام کمونیستی مارکس، اسلام را مورد ظلم قرار داده و به سبب آن قواعد شریعت اسلامی و نصوص قرآن و سنت را در معرض تحریف قرار میدهد تا با کمونیستها و سوسیالیستها همراه شود. سپس سید قطب، دشمنان کمونیست و سوسیالیست خود را که به نظام (سرمایه داری) مشهور هستند رها میکند و به هزار و سیصد و پنجاه سال پیش باز میگردد تا چهرهی اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم و در رأس آنان عثمان رضی الله عنه را خراب کرده و در ایشان طعن وارد سازد. او بار دیگر این طعنهها را با اسلوبی متفاوت که از آن بوی کینه به مشام میرسد به تصویر میکشد. این موضوعی آشکار است که هر شخص مسلمان و کافر یا دیوانه و باهوشی میداند که از اولین چاپ کتاب “العدالة الإجتماعیة” تا آخرین چاپش که بر حسب اطلاع من، چاپ دوازدهم است، و همچنین در کتاب “کتب و شخصیات” تا آخرین چاپش این چنین طعنهها موجود هستند.
اما ترویج دهندگان کتب سید قطب وقتی که گمراهیهای سید قطب را که این دو گمراهی نیز جزء آنهاست، برایشان ذکر میکنی، ادعا میکنند که سید قطب از افکار خود توبه کرده و برگشته است. ولی تا به الان کوچکترین دلیلی مبنی بر رجوع سید قطب از افکارش به کسی ارائه ندادهاند. حتی در صورتی که دلیلی مبنی بر ادعای خود رائه دهند، اما سید قطب دلیلشان را خنثی کرده آن را فقط مجرد جوهری روی کاغذ قرار میدهد که ارزشی ندارد زیرا:
اول: اصرار و لجبازی سید قطب برای چاپ این کتابها که محتوی گمراهیهای بزرگ اوست، و نشر آنها تا زمان مرگش بدون اینکه مبالاتی نسبت به انحرافات موجود در آنها داشته باشد.
دوم: برادرش محمد قطب بعد از او کتابهایش را تا به امروز چاپ کرده و نشر میدهد. از آن زمان سی و چهار سال میگذرد که مدت زمان قابل توجهی است. همچنین تایید و چاپ و ترویج این کتابها توسط اخوان المسلمین و مؤسسههایش را نیز میتوان به آن اضافه کرد. آنان نیز شریک جرمِ سید قطب برای پخش و نشر این گمراهیها میان مسلمین علی الخصوص جوانان هستند. سخن از چاپهای بسیار گوناگونیست که در سراسر جهان به شکل فراگیری منتشر میشود. چاپ برخی از این کتابها مانند کتاب “فی ظلال القرآن” به بیست و شیش چاپ میرسد. این به غیر از چاپهایی است که به زبانهای مختلف ترجمه شده است. آیا پخش کردن چنین کتابهایی در میان جوانان مسلمان که حامل انواع گمراهیهاست، صحیح میباشد؟ جوانانی که به دنبال حقیقت هستند اما به باطل کشیده میشوند، چرا که – محتوای این کتابها را – حق میپندارند و در نتیجه با اهل حق به مبارزه میپردازند؛ چرا که طوری شده که میپندارد حق، باطل است».
در ادامه میگویم: «اما اینکه سید قطب از بیشتر آن عقاید و افکار خود اعلان برائت کرده باشد؛ این چیزی است که من آن را نمیدانم و کس دیگری نیز آن را نمیداند. اما اگر کسی مدعی رجوع سید قطب میباشد پس تصریحات او را در مورد برائت جستنش از بسیاری افکار و عقاید خود ارائه دهد. بر او واجب است که برائت جستن سید قطب را از متن نوشتههای معروفش ارائه دهد تا مردم او را تصدیق کنند. سپس من نیز در در تصریحات او تأمل خواهم کرد و به شرطی رجوع میکنم که اخوان المسلمین و محمد قطب، عذر خواهی خود را به خاطر نشر چهل سالهی این کتابها که پر از گمراهیست، اعلام کنند. همچنین توبهی خود را نسبت به ظلمی که در حق اسلام و مسلمین مرتکب شدهاند، اعلام کنند، و به شرط اینکه از چاپ و نشر این کتابها دست بکشند. اما اگر اخوانیها و قطبیها و مدافعین سید قطب، از ارائهی این تصریحات عاجز ماندند، مسلمانان بدانند که پیروان و یاران سید قطب، نمیتواتند با حجت و دلیل از او دفاع کنند. این فرمودهی الله تعالی را بخوانید که میفرماید: {وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يُجَٰدِلُ فِي ٱللَّهِ بِغَيۡرِ عِلۡمٖ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيۡطَٰنٖ مَّرِيدٖ . كُتِبَ عَلَيۡهِ أَنَّهُۥ مَن تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُۥ يُضِلُّهُۥ وَيَهۡدِيهِ إِلَىٰ عَذَابِ ٱلسَّعِيرِ}، یعنی: {گروهی از مردم بدون هیچ علم و دانشی دربارهی الله به مجادله برمیخیزند، و از هرگونه شیطان (انس و جنّ) سرکشی، پیروی مینمایند. بر [شيطان] مقرر شده است كه هر كس او را به دوستى گيرد قطعا او وى را گمراه مىسازد و به عذاب آتشش مىكشاند}. و نیز این فرمودهی الله: {وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَلا هُدًى وَلا کِتَابٍ مُنِیرٍ}، یعنی: {و بعضى از مردم بدون هيچ دانش و هدايت و كتاب روشنگرى در بارهی الله مجادله مىكنند}».
تهیه شده در مرکز رد شبهات خوارج
http://www.khawarej.com
صفحهی فیسبوک رد شبهات خوارج:
https://www.facebook.com/khawarej/
کانال تلگرام:
https://t.me/khawareg