رد بر اخوان المسلمینرد شبهاتردی بر کتاب‌های شبهه بر انگیزکتب

ردی بر کتاب‌های شبهه بر انگیز، قسمت (17)

سوم: پاسخ به ادعای:

دولت عربستان سعودی، اموال مسلمانان را تباه کرده

و آن‌را با نام کمک‌ به کشورهای زیان‌دیده از حوادث،

به کافران می‌دهد.

در پاسخ به این شبهه می‌گویم:

آن‌چه دولت عربستان سعودی تقدیم نموده، از نظر شرعی، امری معمول و رایج می‌باشد؛ برای نمونه، الله متعال یکی از مصارف زکات را برای مؤلفة القلوب[1] قرار داد. الله متعال می‌فرماید: {إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}. (توبه: 60). یعنی: {صدقات فقط به نیازمندان و بينوايان و مأموران آن و كسانى‌كه دلشان به دست آورده مى‏شود و در راه آزادى بردگان و بدهکاران و در راه الله و افراد در راه مانده، اختصاص دارد؛ این به‌عنوان فريضه از جانب الله است و الله، داناى باحکمت می‌باشد}.

ابن الجوزی رحمه الله (متوفای597هـ) می‌گوید: «در فرموده‌ی الله تعالی: (والمؤلفة قلوبهم)، مولفة القلوب، کسانی هستند که رسول الله صلی الله علیه و سلم آنان را با آن‌چه تقدیمشان نمود، به اسلام مشتاق کرد. آنها افراد شرافتمندی بودند که دو دسته را شامل می‌شدند: مسلمانان و کافران. مسلمانان نیز دو گروه بودند:

گروه نخست که نیت و قصدشان برای اسلام، ضعیف و سست بود؛ پس ابراز دوستی و بخشندگی به آنان، بدین خاطر بود که نیت و قصدشان استوار و محکم گردد؛ مانند عیینة بن حصن و اقرع.

گروه دوم که قصدشان خوب و درست بود و مقداری مال به آنان داده می‌شد تا در عشیره‌ی آنان که مشرک بودند، الفت و دوستی ایجاد شود؛ مانند عدی بن حاتم.

مشرکان نیز دو گروه بودند:

گروه نخست مشرکانی که قصد آزار مسلمانان را داشتند؛ پس تالیف قلب‌های آنان، برای دفع آزارشان بود؛ مانند عامر بن طفیل.

گروه دوم، مشرکانی که به اسلام تمایل نشان می‌دادند؛ در نتیجه، الفت و دوستی با آنان، برای ایمان آوردنشان بود؛ مانند صفوان بن أمیة.

تعداد مؤلفة القلوب در کتاب التلقیح بیان شده است؛ از دیدگاه احمد رحمه الله، بنا بر روایتی، حکم آنان هنوز وجود دارد؛ اما از دیدگاه ابو حنیفه و شافعی، حکمشان منسوخ گشت؛ زُهری می‌گوید: مطلبی سراغ ندارم که حکمشان را نسخ و لغو کرده باشد»[2].

ابن کثیر رحمه الله (ت 749 هـ) می‌گوید: «اما مؤلفة القلوب چند گروه هستند:

از جمله آنهایی که به آنها مال عطا می‌شود برای اینکه مسلمان شوند؛ مانند صفوان بن أمیة که رسول الله صلی الله علیه و سلم برخی از غنایم حنین را به او داد؛ وی که هنوز در این جنگ مشرک بود، می‌گفت: آن‌قدر به من غنیمت بخشید که در نزد من، محبوب‌ترین فرد شد؛ در حالی‌که پیشتر، منفورترین شخص در نزد من بود. امام احمد می‌گوید: زکریا بن عدی به ما گفت که ابن المبارک از طریق یونس از زُهری از سعید بن مسیب از صفوان بن أمیه به ما چنین گفت: رسول الله صلی الله علیه و سلم در روز حنین، مقداری مال به من بخشید؛ او بدترین مردم در نزد من بود؛ اما آن‌قدر به من بخشید که محبوب‌ترین فرد در نزد من شد. (روایت مسلم و ترمذی از حدیث یونس از طریق زُهری).

گروه دیگر، مسلمانانی هستند که به آنها مال عطا می‌شود تا اسلامشان بهتر شده و برایشان تثبیت قلب باشد. چنان که پیامبر صلی الله علیه وسلم در جنگ حنین به گروهی از بزرگان و اشراف آزاد شده شده، یکصد شتر بخشید و گفت: «من به این مرد عطا می‌کنم در حالی که افرادی غیر از او، نزد من محبوب‌ترند؛ چون می‌ترسم که الله متعال در روز رستاخیز، او را بر چهره‌اش به دوزخ بیندازد». همچنین در صحیحین از ابو سعید – خُدری – روایت است که علی با قطعه طلایی یمنی، نزد پیامبر صلی الله علیه و سلم آمد؛ ایشان آن‌را میان چهار شخص تقسیم نمود: اقرع بن حابس، عیینة بن بدر، علقمة بن علاثة و زید الخیر؛ سپس فرمود: محبتشان را جلب می‌کنم.

و گروه دیگری از آنان، بدین جهت مال به آنها عطا می‌شود که امید به مسلمان شدن دوستان و افراد هم‌طراز آن‌ها وجود دارد.

گروه دیگر، مقداری مال را به‌خاطر جمع‌آوری صدقات از زیردستان خود، دریافت می‌کردند.

به برخی از آنان نیز مال عطا می‌شد تا ضرر را از مرزهای مسلمین دور کرده و از آن مرزها دفاع کنند.

جزئیات این موضوع، در کتاب‌های فقه موجود است»[3].

در نتیجه‌، کمک‌های دولت سعودی به کافران مصیبت‌دیده، جزو این حکم می‌باشد؛ بخشش از اموال صدقه‌ی غیرواجب به کافران، جایز است و انسان به‌خاطر این کارش، پاداش می‌گیرد. علما نیز بر جواز صدقه‌ی داوطلبانه به کافر نیازمند، تأکید کرده‌اند؛ توضیح این حکم، بدین قرار است:

از ابن عباس رضی الله عنهما چنین روایت شده: «پیامبر صلی الله علیه و سلم معاذ را به یمن فرستاد و فرمود: آنان را به گواهی دادن به این‌ اصل دعوت کن که هیچ معبود برحقّی جز الله وجود ندارد و این‌که من فرستاده‌ی الله هستم. اگر این دعوت و فراخوان را پذیرفتند، به آن‌ها بیاموز که الله، پنج وعده نماز در شبانه‌روز را بر آن‌ها فرض نموده است؛ اگر فرمان بردند، به آن‌ها بیاموز که الله، صدقه‌ی اموال را بر آنان فرض نموده است که از ثروتمندانشان گرفته و به نیازمندانشان داده می‌شود»[4].

این حدیث دلالت بر این دارد که زکات فرض، از ثروتمندان مسلمان گرفته و به مسلمانان نیازمندان داده می‌شود[5].

ابو عبید (قاسم بن سلّام) رحمه الله در تعلیقی بر این حدیث می‌گوید: «بنا بر اين پیامبر صلی الله علیه و سلم، زکات را تنها بر مسلمانان واجب نموده نه دیگر ادیان؛ پس اصل بر این است که پرداخت زکات بر مسلمان واجب است و به فقیر مسلمان پرداخت می‌گردد»[6].

أحناف[7]، مالکیه[8]، شوافع[9] و حنابله[10]، اتفاق‌نظر دارند که دادن زکات فرض به کافر غیر مؤلَّف، حرام است. معنای اجماعی که ابن منذر بیان می‌کند – والله أعلم – ، همین است؛ وی می‌گوید: «و اجماع کرده‌اند که زکات مال، به هیچ یک از کافران ذمّی داده نمی‌شود»[11].

این در مورد زکات فرض بود. اما قرآن دادن زکات غیر فرض را به مسلمانان اجازه داده است؛ الله تعالی می‌فرماید: {لَّيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللّهَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَلأنفُسِكُمْ وَمَا تُنفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغَاء وَجْهِ اللّهِ وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ}. (بقره: 272). یعنی: {هدايت آنان بر عهده‌ی تو نيست؛ بلكه الله، هر كه را بخواهد هدايت مى‏كند و هر مالى كه انفاق كنيد، به سود خودتان است‏، و جز براى جلب خشنودى الله، انفاق نكنيد و هر چه كه انفاق كنيد، پاداش آن به‌طور كامل به شما داده می‌شود و ستمى به شما نمی‌گردد}.

دلیل نزول آیه: مسلمانان دوست نداشتند به خویشاوندان مشرک خویش صدقه‌ای بدهند. بلکه دوست داشتند آنها مسلمان باشند. پس این آیه نازل شد.[12]

جعفر بن ایاس از سعید بن جبیر روایت می‌کند که ابن عباس گفت: دوست نداشتند به خویشاوندان مشرک خویش، حتی مقدار کمی مال بدهند؛ آنان از مسلمانان درخواست کمک می‌کردند و اندکی مال به آن‌ها می‌دادند. پس این آیه نازل شد: {لَّيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللّهَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَلأنفُسِكُمْ وَمَا تُنفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغَاء وَجْهِ اللّهِ وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ}. (بقره: (بقره: 272). یعنی: {هدايت آنان بر عهده تو نيست‏، بلكه الله هر كه را بخواهد هدايت مى‌كند، و هر مالى كه انفاق كنيد، به سود خود شماست‏، و جز براى طلب خشنودى الله انفاق مكنيد، و هر مالى را كه انفاق كنيد (پاداش آن‏) به طور كامل به شما داده خواهد شد و ستمى بر شما نخواهد رفت‏}[13].

جعفر بن ابی مغیرة از سعید بن جبیر و او از ابن عباس رضی الله عنهم روایت می‌کند که پیامبر صلی الله علیه و سلم، دستور فرمود تا فقط به مسلمانان صدقه دهند؛ تا زمانی‌که این آیه نازل شد: {لَّيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللّهَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَلأنفُسِكُمْ وَمَا تُنفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغَاء وَجْهِ اللّهِ وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ}. (بقره: 272). یعنی: {هدايت آنان بر عهده تو نيست‏، بلكه الله هر كه را بخواهد هدايت مى‌كند، و هر مالى كه انفاق كنيد، به سود خود شماست‏، و جز براى طلب خشنودى الله انفاق مكنيد، و هر مالى را كه انفاق كنيد (پاداش آن‏) به طور كامل به شما داده خواهد شد و ستمى بر شما نخواهد رفت‏}. بعد از آن، دستور دادند که هر کس با هر دینی، از شما درخواست کرد، به او صدقه دهید»[14].

ابن جوزی رحمه الله در تفسیر این آیه می‌گوید: «این آیه حمل بر صدقه‌ی تطوع می‌شود. در نتیجه جایز نیست که از صدقه‌ی فرض، چیزی به کافر داده شود»[15].

همچنین الله تعالی می‌فرماید:

{لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ ﴿8﴾ إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَمَن يَتَوَلَّهُمْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}. (ممتحنه: 8-9). یعنی: {الله، شما را از كسانى‌كه به‌خاطر دين با شما نجنگيده و شما را از سرزمینتان بيرون نكرده‏اند، باز نمى‏دارد كه به آنان خوبی كنيد و با ايشان عادلانه رفتار نمایید؛ زيرا الله، عادلان را دوست ‏دارد (8) الله فقط شما را از دوستى با كسانى باز مى‏دارد كه به‌خاطر دين، با شما جنگیدند و شما را از خانه‏هايتان بيرون راندند و در اخراج شما، با يكديگر همکاری كرده‏اند و هر كس آنان را به دوستى بگيرد، آنان همان ستمگران هستند}.

[مفسران گفته‌اند: این آیه رخصت است تا با کسانی‌که با آنان سر جنگ نداشتند، ارتباط داشته  و به آنها نیکی کنند. هر چند قطع دوستی و ارتباط، از جانب آنان صورت گرفته باشد][16].

الله متعال می‌فرماید:

{وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا}. (انسان: 8). یعنی: {و به‌خاطر محبّت او، بينوا و يتيم و اسير را خوراك مى‏دهند}.

ابن جریج رحمه الله می‌گوید: «در آن زمان، جز مشرکین، اسیر دیگری نبود».

ابو عبید رحمه الله می‌گوید: «الله تبارک و تعالی می‌خواهد غذا دادن به مشرکان را بستاید»[17].

حسن بصری رحمه الله می‌گوید: «کافران ذمّی، هیچ حقّ واجبی ندارند؛ اما اگر مسلمانی بخواهد به آن‌ها صدقه‌ای بدهد، جایز است»[18].

حکم زکات فطر نیز مانند زکات اموال است؛ در مذهب مالک، شافعی و احمد، زکات فطر به فقیر کافر داده نمی‌شود[19].

علّامه ابن القیم رحمه الله وقف کردن کافر برای کافرانِ مسکین را جایز شمرده. حتی وقف مسلمان به کافر معین یا نزدیکانش و بنی فلان و مانند این‌ها و نیز به فقیرانشان را نیز جایز می‌داند. کافر بودن، نه موجب است و نه شرط برای استحقاق صدقه یا عدم آن.

ابن القیم رحمه الله می‌گوید: «اگر گفته شود: نظرتان چیست: اگر کافران، چیزی را وقف نیازمندانِ اهل ذمّه کردند؛ آیا آن‌ها مستحق آن وقف هستند و نباید به از آن به مساکین مسلمان داد، یا فقط مساکین مسلمان استحقاق آن را دارند، نه مساکین کفار؟ یا اینکه باید در آن مشترک باشند؟

گفته شده: تردیدی نیست که صدقه دادن به مساکینِ اهل ذمّه جایز است؛ وقف نیز، نوعی صدقه می‌باشد. در این‌جا دو وصف وجود دارد: وصفی که معتبر است؛ این وصف، نیازمندی و درماندگی است. وصف دیگر، کفر است که در دادن وقف و صدقه، بدان توجه نمی‌شود. این وصف، وصفِ‌ ملغی نامیده می‌شود. پس در پرداخت وقف، نیازمندی شرط است و صفتِ کفر به کار نمی‌آید؛ چرا که کافر بودن نه مانعی برای دادن صدقه به ‌آن‌هاست و نه بر خلاف تصورِ بسیار اشتباه و زشتِ عده‌ای، شرطِ آن است. بنا بر این دادنِ صدقه به آن‌ها به خاطر مسکین بودنشان جایز است و در صورتی که کسی از آنها مسلمان شود، استحقاق بیشتری برای دریافت صدقه دارد.

فرق است میان این‌که کفر، موجب چیزی باشد و آن‌را الزام کند و بین این‌که مانع چیزی نباشد؛ اگر کافر بودن شخصی را علت عدم استحقاقش برای دریافت کمک قرار دهیم، با دین الله و قانونش، در تضاد است. نیز اینکه کافش مانع استحقاقش نیست، مطابق با این فرمایش الله تعالی است: {لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ ﴿8﴾ إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَمَن يَتَوَلَّهُمْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}. (ممتحنه: 8-9).

یعنی: {الله، شما را از كسانى‌كه به‌خاطر دين با شما نجنگيده و شما را از سرزمینتان بيرون نكرده‏اند، باز نمى‏دارد كه به آنان خوبی كنيد و با ايشان عادلانه رفتار نمایید؛ زيرا الله، عادلان را دوست ‏دارد (8) الله فقط شما را از دوستى با كسانى باز مى‏دارد كه به‌خاطر دين، با شما جنگیدند و شما را از خانه‏هايتان بيرون راندند و در بیرون راندن شما، با يكديگر همکاری كرده‏اند و هر كس آنان را به دوستى بگيرد، آنان همان ستمگران هستند}.

الله متعال در آغاز سوره که مسلمانان را از دوستی با کافران نهی نمود و مودّت و دوستی میان آن‌ها را از میان برد، برخی گمان کردند که خوبی کردن به کافران، همان دوستی و ارتباطی است که از آن نهی شده‌اند؛ اما الله متعال بیان نمود که این کار، جزئی از موالات و دوستی که از آن نهی شده، نمی‌باشد و الله متعال مؤمنان را از این کار نهی نفرمود؛ بلکه این کار، از جمله مصادیق احسان و خوبی کردن است که الله متعال آن‌را می‌پسندد و دوست دارد و خوبی نمودن به هر چیزی را مکلّف نموده است، و آنچه از آن نهی شده، موالات با کفار و محبت آنها به خاطر دینشان است. تردیدی نیست که یکی از بزرگ‌ترین انواع موالات که از آن نهی شده، اعتقاد به این است که کفر به الله و دروغ دانستن فرستاده‌اش، موجب و شرط استحقاق و شایستگی فرد برای دریافت صدقه و وقف است که الله تعالی از آن نهی فرموده است و حاکم شرع مجاز نیست که به این دلیل، کافران را از اوقاف و خیرات برخوردار کند. اما اگر خودشان در میان خود برای یکدیگر وقف کنند و برای قضاوت نزد ما مسلمانان نیایند و از ما فتوا و مشورت نخواهند، اعتراضی به آنان نیست و حکمش همانند حکم پیمان‌‌ها و ازدواج‌های فاسدی است که در میان خودشان وجود دارد.

وقف مسلمان به کافر، فقط آن مقدارش درست است که بنا بر قانون الله و رسولش باشد؛ یعنی می‌تواند برای شخصی معین از میان کفار، یا برای نزدیکان خود و یا برای قبیله‌ی معینی وقف کند. اما نکته این‌جاست که کفر ورزیدن، شرط و  یا سببی برای برخورداری از وقف و یا مانع آن نمی‌شود. یعنی اگر فردی برای پدر، فرزند و یا هر خویشاوندش که کافر است، وقف کند، وی استحقاقش را دارد؛ هر چند مسلمان نشوند. اگر هم مسلمان شدند، برای دریافت وقف، استحقاق بیشتری دارند. وقف و صدقه برای نیازمندان کافر نیز همین‌گونه است؛ یعنی هر چند ایمان نیاورند، باز هم مستحق دریافت صدقه هستند؛ اگر هم ایمان آوردند، برای دریافت آن، استحقاق بیشتری دارند.

اما وقف برای کلیساها و کنیسه‌های کافران که در آن مراسم دینی خود را انجام می‌دهند، برای هیچ مسلمان و کافری جایز نیست. این کار، از بزرگترین مصادیق کمک به کافران در کفر و تقویت و استحکام کفر می‌باشد که با قانون و دین الله در تضاد است»[20]. پایان کلام علامه ابن القیم رحمه الله.

صاحب تفسیر المنار، برای استدلال بر جواز صدقه به کافر، به این آیه استدلال می‌نماید: {إِن تُبْدُواْ الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاء فَهُوَ خَيْرٌ لُّكُمْ وَيُكَفِّرُ عَنكُم مِّن سَيِّئَاتِكُمْ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ}. (بقره: 271).

یعنی: {اگر صدقه‏ها را آشكار كنيد، اين‏، كار خوبى است‏ و اگر آن‌را پنهان نمایید و به نیازمندان بدهيد، اين براى شما بهتر است‏؛ و بخشى از گناهانتان را مى‏زدايد و الله به آن‌چه انجام مى‏دهيد، آگاه است‏}. وی در ادامه می‌گوید: «الله متعال در این آیه واژه‌ی فقراء (نیازمندان) را به کار برد و نفرمود: فقراءکم (نیازمندانتان) یعنی صدقه دادن به هر نیازمندی، مستحب است؛ هر چند آن نیازمند، کافر باشد. رحمت و نعمت الهی، کافران را نیز شامل می‌شود و شخص کافر به‌خاطر کافر بودنش، از روزی و نعمت الله تعالی محروم نمی‌گردد و نتیجه‌ی تلاشش را دریافت می‌کند؛ همچنین وقتی نتواند به قدر کافی به کسب و روزی دست یابد، از صدقه محروم نمی‌شود»[21].

می‌گویم: این استدلال کسی است که پرداخت صدقه‌ی داوطلبانه و غیرفرض به کافر را جایز می‌داند. اما کسی‌که معتقد باشد این آیه شامل صدقه‌ی فرض و یا صدقه‌ی فرض و غیرفرض می‌شود، باید بداند که پرداخت زکات فرض به فقیر کافر، جایز نیست.

آن‌چه درباره‌ی پرداخت صدقه به کافر نیازمند بیان شد، مربوط به کافر ذمّی، پناه‌جو و یا هم‌پیمان است؛ اما صدقه به کافر حربی که در حال نبرد با مسلمانان است، تعلق نمی‌گیرد که سبب تقویت او در جنگ شود یا باعث شود که به امور خاص مسلمانان پی ببرد. اما اگر کافر حربی، اسیر بود، صدقه دادن به او، جایز است؛ به دلیل فرموده‌ی الله تعالی: {وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا}. (انسان: 8). یعنی: {و به‌خاطر محبّت او، بينوا و يتيم و اسير را خوراك مى‏دهند}.

در زمان نزول این آیه، اسیران فقط از میان مشرکین بودند. چنان که قبلا این را ابن جریج رحمه الله نقل کردیم.

همچنین استدلال به حدیث أسماء بنت أبی بکر رضی الله عنهما درست نیست؛ او می‌گوید: «قَدِمَتْ عَلَيَّ أُمِّي وَهِيَ مُشْرِكَةٌ فِي عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَاسْتَفْتَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قُلْتُ: وَهِيَ رَاغِبَةٌ، أَفَأَصِلُ أُمِّي؟ قَالَ: نَعَمْ صِلِي أُمَّكِ»[22]. یعنی: «مادرم که در عهد رسول الله صلی الله علیه و سلم هنوز مشرک بود، نزدم آمد؛ درباره‌ی او از رسول الله صلی الله علیه و سلم پرسیدم که آیا با وی ارتباط داشته باشم؛ در حالی که او راغب است مسلمان شود؟ وی فرمود: بله! با مادرت ارتباط داشته باش»، استدلال به این حدیث برای اثبات جواز صدقه دادن به کافر حربی، ابداً درست نیست؛ زیرا ارتباط اسما رضی الله عنها با مادرش که مشرک حربی بود، زمانی بود که میان قریش و رسول الله صلی الله علیه و سلم پیمان صلح بسته شده بود. زیرا وی گفت: «مادرم که در عهد – به معنی پیمان صلح – رسول الله صلی الله علیه و سلم، هنوز مشرک بود»[23]. پس در این حدیث دلیلی بر جواز صدقه دادن به پدر و مادری که کافر حربی باشند، در غیر زمانی که پیمان صلح بسته شده باشد، وجود ندارد.

بله، در آیه‌ی قبلی که الله متعال می‌فرماید: {لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ ﴿8﴾   إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَمَن يَتَوَلَّهُمْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}. (ممتحنه: 9-8). یعنی: {الله، شما را باز نمی‌دارد از اینکه به كه در دين با شما نجنگيده و شما را از سرزمینتان بيرون نرانده‌اند، خوبی کرده و با آن‌ها عادلانه رفتار کنید؛ زيرا الله عادلان را دوست مى‏دارد (8) الله فقط شما را از دوستى با كسانى باز مى‏دارد كه به‌خاطر دين با شما جنگیدند و شما را از خانه‏هايتان بيرون کردند و در بیرون کردن شما، به يكديگر کمک كرده‏اند و هر كس که آنان را به دوستى برگزیند، آنان همان ستمکاران هستند}؛ این آیه جوازی برای خوبی کردن و احسان به کسانی است که به‌خاطر دین، با ما نجنگند و برای بیرون راندن ما از سرزمینمان همکاری نکنند؛ اگر چنین بود، الله متعال ما را از صدقه منع نفرموده است.[24]

حال که حقیقت امر روشن شد، آیا جایی برای سرزنش حکومت توحیدی عربستان و متهم کردن آن به تضییع و تباه کردن اموال مسلمانان وجود دارد؟

[1] – به کسانی گفته می‌شود که تازه مسلمان شده‌اند، یا کافرانی که امید می‌رود با محبت به آنها و اعطای مال، اسلام بیاورند.

[2] – زاد المسیر، (ج2 ص457).

[3] – تفسیر ابن کثیر، (ج2 ص479).

[4] – روایت بخاری در «کتاب الزکاة، باب وجوب الزکاة. حدیث شماره (1395). همچنین مسلم در کتاب الإیمان، باب الدعاء إلی الشهادتین وشرائع الإسلام، حدیث شماره (19) از ابن عباس رضی الله عنهما روایت کرده که معاذ به او گفت: …. .

[5] – نگا: المغنی، ابن قدامه مقدسی. (ج3 ص78-79).

[6] – کتاب الأموال، أبوعبید قاسم بن سلام رحمه الله (ت 224 هـ)، (ص728).

[7] – مختصر الطحاوی (ص52)، و الإختیار لتعلیل المختار، (ج1 ص120).

[8] – المعونة، قاضی عبدالوهاب (ج2 ص444)، و الکافی، ابن عبدالبَرّ (ص115).

[9] – کفایة الأخیار فی حل غایة الإختصار (ج1 ص124)، و فتح الوهاب بشرح منهج الطلاب (ج2 ص27).

[10] – شرح الزرکشی علی مختصر الخرقی (ج2 ص433)، و معونة أولی النهی شرح المنتهی (ج2 ص795).

[11] – الإجماع، ابن المنذر رحمه الله، (ص51).

[12] – نگا: کتاب الأموال، ابوعبید قاسم بن سلام، (ص728)، همچنین ابن الجوزی – رحمه الله – در زاد المسیر (ج1 ص327) می‌گوید: «و این قول جمهور اهل علم است».

[13] – روایت ابوعبید قاسم بن سلام در کتاب الأموال، (ص605)، و بزّار در (کشف الأستار ج3 ص42 شماره 2193)، و نسائی در تفسیر خود (ج1 ص282)، و طبری در تفسیر (ج5 ص587)، و طبرانی در المعجم الکبیر (ج12 ص54) تحت رقم (12453)، و حاکم در المستدرک (ج2 285، و ج4 ص156)، و بیهقی در سنن (ج4 ص191).

[14] – روایت ابن ابی حاتم با سند حسن، چنان که ابن کثیر در تفسیرش از او نقل می‌کند، (ج1 ص596-597)، و این روایت نزد ابن ابی شیبه در “المصنّف” هم متابع دارد: (ج3 ص177). نگا: تخریج أحادیث و آثار تفسیر ابن جزی الکلبی (ج1 ص295).

[15] – زاد المسیر (ج1 ص327).

[16] – بر گرفته از سخن ابن جوزی رحمه الله در کتاب زاد المسیر (ج8 ص237).

[17] – کتاب الأموال، ابوعبید قاسم بن سلام. (ص729).

[18] – کتاب الأموال، قاسم بن سلام، (ص727-728).

[19] – المغنی، (ج3 ص78).

[20] – کتاب “أحکام أهل الذّمّة”، ابن القیم رحمه الله، (ج1 ص300-302).

[21] – “تفسیر المنار”، (تفسیر القرآن الحکیم)، (ج3 ص81).

[22] – روایت بخاری در کتاب الهبة، باب الهدیة للمشرکین، حدیث شماره (2620)، و مسلم در کتاب الزکاة، باب فضل النفقة والصدقة علی الأقربین و الزوج والأولاد و الوالدین و لو کانوا مشرکین، حدیث شماره (1003).

[23]– “فتح الباری” ، (ج5 ص234).

[24] – نگا: “زاد المسیر” ، (ج8 ص236-237).

 

تهیه شده در:

مرکز رد شبهات خوارج

http://www.khawarej.com

صفحه‌ی فیسبوک رد شبهات خوارج:

ttp://www.facebook.com/khawarej

صفحه اینستاگرام:

https://www.instagram.com/rad_khawarej

کانال تلگرام:

https://t.me/khawareg

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا