رد بر اخوان المسلمینرد شبهاتمقالات

رد استدلال به کلام شیخ الاسلام ابن تیمیه در توجیه طعنه‌های سید قطب به سیدنا عثمان

بسم الله الرحمن الرحیم

 

الحمدلله رب العالمین، والعاقبة للمتقین، و لا عدوان إلا علی الظالمین.

اما بعد:

یکی از بزرگ‌ترین شخصیت‌های دینی که توسط سید قطب – رحمه الله – مورد طعن قرار گرفته، امیر المومنین عثمان ذی النورین رضی الله عنه است. سید قطب بارها و بارها در نوشته‌های خود، طعنه‌هایی به ایشان می‌زند که از آن بریء است و ان شاءالله در این مقاله و در مقام رد به شبهه‌ی مدافعین سید قطب، برخی از آنها را ذکر خواهم نمود.

اما یکی از شبهاتی که از طرف مدافعین سید قطب در مورد طعنه‌های امامشان به امیر المومنین عثمان ذی النورین رضی الله عنه مطرح می‌شود، این است که می‌گویند، شما سید قطب را به خاطر طعنه به عثمان ملامت کرده و او را منحرف دانسته و از اهل سنت خارجش می‌کنید، پس نظرتان در مورد ابن تیمیه چیست که در مورد عثمان رضی الله عنه می‌گوید:

«عثمان به قدرت كه رسيد در اول كارش ، آرامش و صبر و هدايت و رحمت و بخشش بود، و ( عثمان) نه قوت و قدرت عمر را داشت و نه سياست عمر را ، و نه كمال عدل عمر را داشت و نه زهد عمر را داشت، و اين شد كه بعضي ها در او طمع هايي كردند، و از اقوام خود در امور حكومت و اموال كساني را بر قدرت گماشت و به سبب به كارگيري خويشاوندانش بر او ايراداتي گرفتند، و اين كار ( فتنه جويي ها) باعث رغبت بعضي ها به دنيا و نترسيدن از الله و از شخص خليفه شد و اين سبب ضعف ايشان شد و به دليل به كار گيري خويشاوندانش در امور ولايت و اموال فتنه اي به وجود آمد كه نتيجه اش شهادت مظلومانه ايشان ( سيدنا عثمان رضي الله عنه) شد». منهاج السنة جلد ٧ صفحه ٤٥١ و ٤٥٢. (کلام شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله را که مدافعین سید قطب ترجمه کرده‌اند، چنان که به دستم رسیده است، اینجا ذکر کرده‌‌ام).

 

الجواب:

در اولین سطر از جوابیه، باید از نویسنده‌ی شبهه پرسید که: مگر شما با طعنه زدن به امیر المومنین عثمان رضی الله عنه مخالفتی ندارید که برای توجیه طعنه‌های سید قطب – رحمه الله – به ایشان، سخن شیخ الاسلام ابن تیمیه را پیش می‌کنید؟ اگر مخالفتی ندارید که ما اصلا با شما حرفی نداریم، و شما را متذکر به حدیث: (من سبّ اصحابی، فعلیه لعنة الله و الملائکة والناس أجمعین) می‌شویم. اما اگر مخالفت دارید، و صحابه را خط قرمز خود می‌دانید، پس دیگر استناد به کلام شیخ الاسلام ابن تیمیه برای توجیه طعنه‌های سید قطب به سیدنا عثمان رضی الله عنه جایی از إعراب ندارد.

فرق بین کلام شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله با سخنان سید قطب در مورد امیر المومنین عثمان رضی الله عنه، زمین تا آسمان است. سخن شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله به طور عام، خارج از اعتقاد اهل سنت نیست. چه اینکه اهل سنت اجماع دارند که عمر رضی الله عنه از عثمان و علی رضی الله عنهما بهتر بوده و خلافت عمر رضی الله عنه نیز از خلافت خلفای پس از خود، بهتر بوده است. چنان که شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در همان منهاج السنة این را ذکر کرده است. همچنین شیخ الاسلام رحمه الله در آخر جمله، ذکر می‌کند که امیر المومنین عثمان، به خاطر ضعفی که ذکرش در کلام ایشان، گذشت، مظلومانه به شهادت رسید. ولی آیا سید قطب نیز چنین می‌گوید یا معتقد است که خروج کنندگان بر علیه او، حرکتشان به روح اسلام نزدیک‌تر بوده و انقلاب بر علیه عثمان رضی الله عنه را می‌ستاید؟ همچنین آنجا که در مورد کمتر بودن زهد سیدنا عثمان رضی الله عنه نسبت به سیدنا عمر رضی الله عنه سخن گفته نیز، مورد اتفاق اهل سنت است، و نیز متفقند که سیدنا علی رضی الله عنه نیز در زهد، به پای سیدنا عمر رضی الله عنه نمی‌رسیده است. رضی الله عنهم أجمعین.

اما سوالی که به وجود می‌آید این است که ای مدافعین سید قطب، مگر این شخص فقط یک بار به امیر المومنین عثمان رضی الله عنه طعنه زده که آن را با کلام شیخ الاسلام ابن تیمیه مقایسه می‌کنید و می‌خواهید آن را توجیه نمایید؟ سید قطب بارها و بارها به سیدنا عثمان رضی الله عنه طعنه زده که برخی از این طعنه‌ها را نقل می‌کنیم تا خواننده‌ی منصف قضاوت نماید که آیا استناد شما به سخن شیخ الاسلام ابن تیمیه، حق است یا باطل؟

 

طعنه‌های سید قطب به امیر المومنین عثمان ذی النورین رضی الله عنه از کتاب‌های او:

1 – سید قطب خلافت سیدنا عثمان رضی الله عنه را شکافی بین خلافت شیخین و خلافت علی رضی الله عنهم می‌بیند. او می‌گوید: «ونحن نميل إلى اعتبار خلافة علي امتداداً طبيعياً لخلافة الشيخين قبله، وأن عهد عثمان كان فجوة بينهما»، یعنی: «ما تمایل داریم که خلافت علی را امتداد طبیعی خلافت شیخین بدانیم، و دوره‌ی عثمان را، شکافی بین این دو – یعنی بین خلافت شیخین و خلافت علی – بدانیم». [کتاب “العدالة الإجتماعیة فی الإسلام” ص206، چاپ پنجم].

ممکن است طرفداران سید قطب بگویند: سید قطب توبه کرده. شما باید چاپ‌های جدید کتاب‌هایش را نیز بنگرید. می‌گوییم بفرمایید، بعد از اینکه این عبارات را به گمان خود و شما، ویرایش کرده، چنین گفته: «وأن عهد عثمان الذي تحكم فيه مروان كان فجوة بينهما». یعنی: «و دوره‌ی عثمان را که مروان در آن حکم می‌راند، شکافی بین این دو بدانیم». [کتاب “العدالة الإجتماعیة فی الإسلام” ص 172، چاپ دوازدهم]. نه اینکه عثمان رضی الله عنه را تبرئه نکرده، بلکه برای توجیه حرفش در مورد امیر المومنین عثمان رضی الله عنه، عذر بدتر از گناه تراشیده و ایشان را که به شهادت رسول الله صلی الله علیه وسلم خلیفه‌ی راشد است، متهم به تبعیت از مروان کرده است.

 

یعنی سید قطب، خلافت عثمان را خلافت راشد نمی‌بیند. در حالی که به اجماع اهل سنت، عثمان رضی الله عنه، سومین خلیفه‌ی راشد است که رسول الله صلی الله علیه وسلم ما را امر به پیروی از آنها کرده و فرموده: «فعلیکم بسنتی و سنة الخلفاء الراشدین المهدیین من بعدی»، یعنی: «از سنت من و سنت خلفای راشدینِ هدایت یافته‌ی پس از من، پیروی کنید».

2 – سید قطب می‌گوید که عثمان در پیری به خلافت رسید و توان اداره‌ی مملکت اسلامی را نداشت و به همین خاطر، مروان و بنی امیه بر او غلبه کرده بودند. او می‌گوید: «ولقد كان من سوء الطالع أن تدرك الخلافة عثمان وهو شيخ كبير، ضعفت عزيمته عن عزائم الإسلام، وضعفت إرادته عن الصمود لكيد مروان وكيد أمية من ورائه». یعنی: «از بد شانسی!!! این بود که عثمان در حالی به خلافت رسید که پیرمردی بزرگسال بود، که اراده‌اش نسبت به واجبات اسلام، و ایستادگی در مقابل کید و حیله‌ی مروان و به تبع آن کید و نیرنگ بنی امیه، سست بود». [کتاب “العدالة الاجتماعية في الإسلام” ص 186 چاپ پنجم]. الله المستعان.

سید قطب نه فقط به سیدنا عثمان، بلکه به بنی امیه هم می‌تازد و آنها را حاکم بر عثمان می‌شمارد. در حالی که این مساله صحت ندارد و دروغی است که سید قطب آن را ساخته یا از دشمنان اسلام گرفته است. وگرنه هر مسلمان آگاهی می‌داند که بنی امیه چه خدماتی به اسلام کردند و در زمان آنها چه فتوحات بزرگی شکل گرفت و اسلام به اقصی نقاط دنیا رسید و در فضل آنها همین کافیست که معاویه رضی الله عنه و عمر بن عبدالعزیز از بنی امیه بوده‌اند.

3 – در جای دیگری سید قطب، امیر المومنین عثمان رضی الله عنه را متهم می‌کند به اینکه معنای خلافت را نفهمیده و باعث شده در بیت المال مسلمین، به ناحق تصرف کند. او در مقام نقد سیدنا عثمان رضی الله عنه می‌نویسد: «فهم عثمان – يرحمه الله – أن كونه إماماً يمنحه حرية التصرف في مال المسلمين بالهبة والعطية، فكان رده في كثير من الأحيان على منتقديه في هذه السياسة: (وإلا؛ ففيم كنت إماماً؟)، كما يمنحه حرية أن يحمل بني معيط وبني أمية من قرابته على رقاب الناس وفيهم الحكم طريد رسول الله، لمجرد أن من حقه أن يكرم أهله ويبرهم ويرعاهم». یعنی: «عثمان از خلیفه بودنش چنین فهمید که آزاد است تا در مال مسلمانان تصرف نموده و آن را هبه کرده و ببخشد. بسیاری از اوقات نیز در جواب کسانی که این کار او را نقد می‌کردند، می‌گفت: (اگر این کار را نکنم، پس برای چه خلیفه هستم؟)، کما اینکه فکر می‌کرد خلیفه بودنش به او این اختیار و آزادی را می‌دهد که نزدیکان خود از بنی مُعیط و بنی امیه را بر گُرده‌ی مردم سوار کند، که در بین آنان، حَکَم که رسول الله او را طرد کرده بود، نیز قرار داشت؛ و همه‌ی اینها به مجرد این بود که فکر می‌کرد حق اوست که خانواده‌ی خود را تکریم کرده و به آنها نیکی نموده و مراعاتشان نماید». [کتاب “العدالة الإجتماعیة فی الإسلام”، صد 186، چاپ پنجم].

خواننده‌ی منصف با مطالعه‌ی این کلمات سید قطب در مورد عثمان ذی النورین رضی الله عنه چه می‌فهمد؟ غیر از اینکه سید قطب در کمال وقاحت، امیر المومنین عثمان رضی الله عنه را متهم به بی تقوایی می‌کند؟ بله، او ذی النورین را متهم می‌کند که در مورد بیت المال مسلمین، تقوا را رعایت نکرده و آنها را به اقارب و نزدیکانش هبه نموده. این همان اتهامی است که سبئی‌ها به امیر المومنین عثمان می‌زدند و جهال و اوباش را بر علیه او شوراندند تا اینکه منجر به شهادت ایشان شد. حال شما خود بگویید، آیا سید قطب بر اساس مذهب اهل سنت عمل کرده یا مذهب عبد الله بن سبأ؟

4 – سید قطب در جای دیگری به امیر المومنین عثمان رضی الله عنه طعنه می‌زند و برای طعنه‌اش به روایتی دروغین استناد می‌کند که در منابع شیعه آمده و اهل سنت از آن بریء هستند. او می‌گوید: «منح عثمان من بيت المال زوج ابنته الحارث بن الحكم يوم عرسه مئتي ألف درهم، فلما أصبح الصباح؛ جاءه زيد بن أرقم خازان مال المسلمين، وقد بدا في وجهه الحزن، وترقرت في عينه الدموع، فسأله أن يعفيه من عمله، ولما علم منه السبب، وعرف أنه عطيته لصهره من مال المسلمين؛ قال مستغرباً: أتبكي يا ابن أرقم أن وصلت رحمي؟! فرد الرجل الذي يستشعر روح الإسلام المرهف: لا يا أمير المؤمنين! ولكن أبكي لأني أظنك أخذت هذا المال عوضاً عما كنت أنفقته في سبيل الله في حياة رسول الله، والله؛ لو أعطيته مئة درهم لكان كثيراً! فغضب عثمان على الرجل الذي لا يطيق ضميره هذه التوسعة من مال المسلمين على أقارب خليفة المسلمين، وقال له: “ألق بالمفاتيح يا ابن أرقم! فإنا سنجد غيرك». یعنی: «عثمان از بیت المال به دامادش حارث بن حَکَم مبلغ 200 هزار درهم!!! بخشید. صبحگاهان، زید بن ارقم که خزانه دار بیت المال بود، در حالی که اندوه از چهره‌اش نمایان و اشک از چشمش جاری بود، آمد و از عثمان خواست که او را از مسئولیتش کنار بگذارد. وقتی عثمان فهمید که علت این درخواست، بخشش به دامادش از بیت المال مسلمانان است، با تعجب گفت: «ای ابن ارقم، گریه می‌کنی چون من صله‌ی رحم را به جای آورده‌ام؟! آن مرد که روح اسلام را کاملا حس کرده بود – یعنی ارقم – گفت: خیر یا امیر المومنین! بلکه گریه‌ام به خاطر این است که گمان می‌کنم این مال را به جای آن مالی برداشته باشی که در حیات رسول الله انفاق کرده بودی. قسم به الله که اگر 100 درهم نیز بر می‌داشتی، زیاد بود. پس عثمان از مردی که وجدانش تحمل چنین بریز و بپاشی از بیت المال مسلمانان برای نزدیکان خلیفه را نداشت، خشم گرفت و به او گفت: ای ارقم، کلیدها را بینداز. کسی غیر از تو را پیدا خواهیم کرد». [کتاب “العدالة الإجتماعیة فی الإسلام” ص 186-187، چاپ پنجم].

سپس در ادامه‌ی همین سخنان می‌گوید: «مثال‌هایی از این دست – یعنی بخشش عثمان به نزدیکانش از بیت المال مسلمین – بسیار است»، و سپس مثال‌هایی نیز ذکر می‌کند.

دیدید که سید قطب در این سطور، امیر المومنین عثمان رضی الله عنه را متهم می‌کند که روح اسلام را درک نکرده است. او را متهم به خیانت در بیت المال مسلمین می‌کند. بعد شما می‌گویید: شیخ الاسلام ابن تیمیه نیز در مورد امیر المومنین عثمان رضی الله عنه چیزی گفته. شما طعنه‌های سید قطب به امیر المومنین عثمان رضی الله عنه را با سخن شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله یکی می‌بینید؟ خیر، یکی نیست. اما مشکل اینجاست که تعصبتان به سید قطب، شما را کور کرده است.

5 – سید قطب، انقلاب عبدالله بن سبأ و یارانش بر علیه عثمان را به روح اسلام نزدیک‌تر می‌بیند. او می‌گوید: «وأخيراً ثارت الثائرة على عثمان واختلط فيها الحق بالباطل، والخير بالشر، ولكن لا بد لمن ينظر إلى الأمور بعين الإسلام ، ويستشعر الأمور بروح الإسلام أن يقرر أن تلك الثورة في عمومها كانت أقرب إلى روح الإسلام واتجاهه من موقف عثمان أو بالأدق من موقف مروان». یعنی: «و در آخر، بر عثمان انقلاب شد و حق و باطل، و خیر و شر در آن به هم آمیخت. اما بدون شک هر کسی که با دیدگاه اسلام به امور بنگرد و امور را با روح اسلامی احساس نماید، می‌داند که آن انقلاب به طور عام ، از موضع گیری عثمان یا به طور دقیق‌تر، موضع گیری مروان، به روح اسلام و جهت گیری اسلامی نزدیک‌تر بود». [کتاب “العدالة الإجتماعیة فی الإسلام” ص 189، چاپ پنجم].

ببینید چطور سید قطب، امیر المومنین عثمان را متهم می‌کند که روح اسلام را درک نکرده و خروج سبئیان بر علیه او را به روح اسلام نزدیک‌تر می‌بیند.

اما مروان که سید قطب تلاش دارد از طریق او به سیدنا عثمان رضی الله عنه طعنه بزند کیست؟ به طور مختصر، یکی از بزرگ مردان بنی امیه است. در حیات رسول الله صلی الله علیه وسلم متولد شد و کسانی مثل امام ابن عبدالبرّ او را در زمره‌ی صحابه شمرده‌اند. برخی از صحابه و بزرگان تابعین از او روایت کرده‌اند. امام بخاری و دیگر ائمه‌ی حدیث، روایات او را در کتب خود ذکر کرده‌اند.

6 – سید قطب، امیر المومنین عثمان رضی الله عنه را متهم می‌کند که اصحاب را از اطرف خود دور کرده و آنها را عزل نموده و دشمنان رسول الله را به جای آنها آورده است. او در کتاب «العدالة الإجتماعیة فی الإسلام» می‌گوید: «ویعزل أصحاب رسول الله لیولّي أعداء رسول الله و یبعد مثل أبی ذر لأنه ینکر کنز الأموال»، یعنی: «و اصحاب رسول الله را عزل می‌کرد تا به دشمنان رسول الله پست بدهد. کسی مثل ابوذر را تبعید کرد چون او مخالف اندوختن مال بود:». [کتاب “العدالة الإجتماعیة فی الإسلام” ص 161، چاپ  10، 11، 12، 13].

فکر نمی‌کنم نیازی به هیچ شرح و توضیحی بر این سخن سید قطب باشد. هر مسلمانی که ذره‌ای محبت اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم در قلبش باشد، می‌داند که این نمی‌تواند صحت داشته باشد، آن هم از جانب کسی مثل سیدنا عثمان رضی الله عنه که رسول الله صلی الله علیه وسلم به او وعده‌ی بهشت داده، و سید قطب چنان به او اتهام می‌زند که انگار این را نمی‌داند.

اینها فقط مشتی نمونه‌ی خروار از طعنه‌های سید قطب مصری به امیر المومنین عثمان ذی النورین، ثالث الخلفاء الراشدین بود و اگر ترس از اطاله‌ی کلام نبود، همه‌ی آنها را ذکر می‌کردم.

حال می‌گویم: کجا سخن شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در مورد امیر المومنین عثمان و اتهامات و طعنه‌های سید قطب، با هم قابل قیاس است؟

پس از این آیا کسی می‌تواند طعنه‌های سید قطب نسبت به امیر المومنین عثمان ذی النورین را بخواند و بی تفاوت از آن بگذرد؟ الله المستعان.

 

برای اطلاع بیشتر، این موضوع را نیز در سایت مطالعه نمایید:

بدگویی سید قطب از عثمان بن عفان رضی الله عنه

 

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

سید ابوبکر یگانه قلاتی

27 ذی القعده 1442 هـ

مالزی

 

 

👤سید ابوبکر یگانه قلاتی
تهیه شده در مرکز رد شبهات خوارج

✍🏻مرکز رد شبهات خوارج
🌐http://www.khawarej.com

🗨صفحه‌ی فیسبوک رد شبهات خوارج:
🌐ttp://www.facebook.com/khawarej

🔹صفحه اینستاگرام:
🌐https://www.instagram.com/rad_khawarej

🔚کانال تلگرام:
🌐https://t.me/khawareg

نوشته های مشابه

‫2 دیدگاه ها

  1. جزاکم الله خیر و عفی الله عن سید قطب بنده خدا بخاطر دور بودن از علم شرعی متاثر شد از افکار دیگر فرقه های معاند اهل سنت مثل روافض که باعث شد چنین برداشت هایی از سیدنا عثمان بکند

    1. وایاکم. میشود چنین گفت. اما وقتی به واکنشش در مقابل نصیحت شیخ احمد شاکر رحمه الله نگاه میکنیم، نمیشه همینجور با حسن نیت به این شخص نگاه کرد. در هر حال او مرده و حسابش با الله است.

دکمه بازگشت به بالا