بدگویی سید قطب از عثمان بن عفان رضی الله عنه
بدگویی سید قطب (رهبر خوارج عصر) از خلیفهی راشد، عثمان بن عفان رضی الله عنه
أ ) شیخ ربیع و قبل از ایشان، استاد محمود شاکر رحمه الله تعالی و دیگران، به سید قطب در مورد طعن و عیبجوییاش از خلیفهی راشد، عثمان بن عفان رضی الله عنه و ناچیز جلوه دادن دوران خلافت ایشان، چنین ایراد گرفتهاند:
1 ) سید قطب عفا الله عنه، خلافت عثمان رضی الله عنه را با این سخن، اسقاط میکند: «ونحن نميل إلى اعتبار خلافة علي رضي الله عنه امتداداً طبيعيّاً لخلافة الشيخين قبله، وأن عهد عثمان [الذي تحكّم فيه مروان] كان فجوة بينهما». (العدالة الاجتماعية فی الإسلام. ص172. دار الشروق. چاپ سال 1415هـ). بعد از ویرایش شدن.
یعنی: « و ما خلافت علی را امتداد طبیعی خلافت شیخین قبل از خودش (ابوبکر و عمر) میدانیم و اینکه دوران عثمان، [که مروان در آن حکومت میکرد] شکافی بین این دو دوره بود».
2 ) ادعای سید قطب مبنی بر اینکه دوران عثمان رضی الله عنه از آنچه که آن را (نظریهی اسلامی و تصور اسلامی در مورد سیاست مالی و حکومتی) در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه وسلم و در عهد سه خلیفهی دیگر مینامد، منحرف گشته. او میگوید: «فأما في حياة النبي صلى الله عليه وسلم وصاحبيه وخلافة علي بن أبي طالب؛ فكانت النظـرة السائدة هي النظرة الإسلاميـة… وأما حين انحرف هذا التصور قليلاً في عهد عثمان، فقد بقيت للناس حقوقـُهم، وفهم الخليفـة أنه في حِلٍّ ـ وقد اتسع المال عن المقررات للناس ـ أن يطلق فيه يده يبرَّ أهلَه، ومن يرى من غيرهم حسب تقديره». (العدالة الاجتماعية ـ ص168 ـ دار الشروق 1415هـ).
یعنی: «اما در حیات پیامبر صلی الله علیه وسلم و دو خلیفهاش و در دوران علی بن ابی طالب، نظریهی بارز، همان نظریهی اسلامی بود… اما وقتی این تصویر در دوران عثمان، اندکی منحرف گشت، فقط حقوق مردم برایشان باقی ماند و خلیفه فهمید که آزاد است – و مال، اضافه بر مقرری مردم بود – و در این صورت میتواند هر گونه که بخواهد با آن به خویشان و کسانی که دوست داشت، بخشندگی کند».
3 ) تاکید سید قطب بر انحراف دوران عثمان از زمان دو خلیفهی قبل از خود. او میگوید: «هذا التصور للحكم [في عهد أبي بكر وعمر] قد تغير شيئاً ما دون شك على عهد عثمان، وإن بقي في سياج الإسلام». (العدالة الاجتماعية ـ ص159 ـ دار الشروق 1415).
یعنی: «چنین تصویری از حکومت [در دوران ابوبکر و عمر]، بدون شک، اندکی در دوران عثمان تغییر کرد. گر چه هنوز در چهارچوب اسلام، باقی بود».
4 ) تاکید سید قطب بر انحراف دوران عثمان رضی الله عنه از منهاج نبوی و ابوبکر و عمر رضی الله عنهما. او میگوید: «وسار علي رضي الله عنه في طريقه يرد للحكم صورته كما صاغها النبي صلى الله عليه وسلم والخلفيتان من بعده». (العدالة الاجتماعية ـ ص162 ـ دار الشروق 1415).
یعنی: «و علی رضی الله عنه در روش حکومتیاش آن را به گونهای باز گرداند که پیامبر صلی الله علیه وسلم و دو خلیفهی بعد از او عمل کرده بودند».
سید قطب نمیداند که شرع الله سبحانه و تعالی، آن چیزی است که به وسیلهی وحی بر پیامبر نازل شده. نه آنچه که رسول الله صلی الله علیه وسلم یا هر کس دیگری آن را ساخته باشد.
5 ) تاکید سید قطب بر انحراف حکومت (و بلکه انحراف حکام و مردم) در دوران عثمان رضی الله عنه از آنچه که آن را تصویر اسلامی مینامد. او میگوید: «جاء عليٌّ ليردَّ التصور الإسلامي إلى نفوس الحكام والناس». (العدالة الاجتماعية ـ ص162 ـ دار الشروق 1415).
یعنی: «علی آمد تا تصویر اسلامی را به دلهای حکام و مردم بازگرداند».
6 ) اتهام سید قطب به عثمان رضی الله عنه که از آنچه آن را روح اسلام مینامد، منحرف گشته است. او میگوید: «وإنه لمن الصعب أن نتّهم روحَ الإسلام في نفسِ عثمان، ولكن من الصعب كذلك أن نعفيه من الخطأ». (العدالة الاجتماعية ص160- دار الشروق – 1415).
یعنی: «بسیار مشکل است که روح اسلام در عثمان را متهم نماییم. اما این نیز مشکل است که عثمان را از خطا مبرا بدانیم».
7 ) اتهام سید قطب به عثمان رضی الله تعالی عنه که دوران خلافت ایشان بسیار از اسلام منحرف گشته بود. او میگوید: «لقد أدركت الخلافةُ عثمان وهو شيخٌ كبيرٌ، ومن ورائه مروان بن الحكم يصرِّفُ الأمر بكثير من الانحراف عن الإسلام». (العدالة الاجتماعية ـ ص159ـ دار الشروق1415).
یعنی: «عثمان خلافت را در حالی به دست گرفت که پیرمردی کهنسال بود، و پشت او، مروان بن حکم با انحراف بسیار از اسلام، هر کاری میخواست میکرد».
8 ) عذر تراشی سید قطب برای عثمان رضی الله تعالی عنه از (انحراف از اسلام، و روح اسلام، و تصویر اسلامی، و روش حکومت، چنان که رسول الله صلی الله علیه وسلم و دو خلیفهی بعد از او بودند)، با گفتن این سخن: «واعتذارنا لعثمان أن الخلافة قد جاءت إليه متأخرة… وهو يدلف إلى الثمانين يلعب به مروان، فصار سيقة لـه يسوقه حيث شاء، بعد كِبَر السن وصحبته لرسول الله صلى الله عليه وسلم». (العدالة الاجتماعية ـ ص161 ـ دار الشروق 1415).
یعنی: «عذر ما برای عثمان این است که خلافت خیلی دیر به او رسید… در حالی که او نزدیک به هشتاد سالگی بود و بعد از بزرگسالی و همراهیاش با رسول الله صلی الله علیه وسلم، مروان او را به بازیچه گرفته بود و او نیز بازیچهی مروان گشته، هر طور که میخواست عمل میکرد».
[سید قطب این ادعا را که عثمان رضی الله عنه بازیچهی مروان گشته بود، از روایت دروغینی گرفته که به علی رضی الله عنه نسبت داده شده].
9 ) تمجید سید قطب از شورشیانی که در زمان عثمان رضی الله عنه شورش کردند. او میگوید: «تثور نفوس الذين أشربت نفوسهم روح الدين إنكاراً وتأثّماً». (العدالة الاجتماعية ـ ص161 ـ دار الشروق1415).
یعنی: «کسانی که جانهایشان، روح دین را نوشیده بودند، برای انکار و جلوگیری از این اشتباهات، شوریدند».
10 ) تمجید سید قطب از انقلابی که بر علیه عثمان رضی الله عنه صورت گرفت. او میگوید: «لا بد لمن ينظر إلى الأمور بعين الإسلام، ويستشعر روح الإسلام أن يقرّر أن تلك الثورة في عمومها كانت فورة من روح الإسلام، وذلك دون إغفال لما كان وراءها من كيد اليهودي ابن سبأ عليه لعنة الله». (العدالة الاجنماعية ـ ص161 ـ دار الشروق1415).
یعنی: «باید کسی که با دیدهی اسلام به امور مینگرد، و احساس روحیهی اسلامی میکند، بپذیرد که این انقلاب از روح اسلام سرچشمه گرفته بود، و این بدون غفلت از این مساله است که پشت پردهی آن، عبدالله بن سبأ یهودی لعنت الله علیه بود».
11 ) سید قطب، ابوذر رضی الله عنه را نیز به باطل، در زمرهی کسانی قرار میدهد که بر عثمان رضی الله عنه شوریدند. او روایاتی از تبعید ابوذر به ربذه و خطبههای او را نقل میکند که او را (یعنی سید قطب را) شایستهی این میکند که از زمرهی إخباریهای منحرف باشد. روایاتی مثل: «چیزهایی به وجود آمده که آن را نمیشناسم. والله که این چیزها، نه در قرآن است و نه در سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم. والله حقی را میبینم که خاموش گشته، و باطلی را میبینم که پا گرفته، و راستگویی را میبینم که تکذیب گشته، و از روی بی تقوایی، مال را به کسانی میبخشند که در آن حقی ندارند». (العدالة الإجتماعیة)، (ص174، دار الشروق 1415هـ).
سید قطب میگوید: «ولقد كانت هذه الصيحة يقظة ضمير لم تخدّره الأطماع أمام تضخم فاحش في الثروات، يفرّق الجماعة الإسلامية طبقات، ويحطّم الأسس التي جاء هذا الدين ليقيمها بين الناس». (العدالة الاجتماعية ـ ص175- دار الشروق1415).
یعنی: «این فریادی بود که وجدان را بیدار میکرد و اطماع، آن را در مقابل افزایش بی حد و حصر فساد در مورد ثروتها، بی اثر نمیکرد. افزایش فسادی که موجب ایجاد طبقات در جامعهی اسلامی شده و پایههایی را که این دین برای برپایی آن در بین مردم آمده، در هم میشکست».
ب ) شیخ بکر ابو زید رحمه الله در کتاب خود «تصنیف الناس بین الظنّ والیقین»، (ص26) میگوید: «أطبق أهل الملة الإسلامية على أن الطعن في واحد من الصحابة رضي الله عنهم زندقة مكشوفة»، یعنی: «مسلمانان اجماع دارند که طعنه وارد کردن در یکی از صحابه، زندقهی آشکار است».
عدهای گمان میبرند که شیخ ربیع در انتقاد خود از سید قطب، به چاپهای گذشته از دو کتاب سید قطب، یعنی «العدالة الإجتماعیة» و «فی ظلال القرآن» اعتماد کرده، و جاهایی که شیخ ربیع بر آنها نقد وارد کرده، در چاپهای بعدی، منسوخ گشتهاند.
اما حقیقت این است که شیخ ربیع، فرق بین الفاظ در چاپهای گذشته و چاپهای پس از آنها را به خاطر حرص بر امانتِ نقل، از کتاب «العدالة الإجتماعیة» بیان کرده است. اما کتاب «فی ظلال القرآن» : به یکی از آخرین چاپهای انتشاراتی دار الشروق استناد کرده که وارثان سید قطب رحمه الله آن را چاپ شرعیِ این کتاب توصیف نمودهاند.
همچنین (نسخ)، صلاحیت ندارد تا به عنوان حجت، برای عدم مطلع نمودن مردم از خطاها و اشتباهاتی که سالها در این کتابها وجود داشته، استفاده شود. خطاهایی که در چاپهای پشت سر هم، تکرار شده و اشخاص و کتابخانهها آن را خریده و مرجع مهمی برای فرهنگیان و متفکرین و بسیاری از جوانان امت، به شمار آمده، و برخی از الفاظ نادرست آن ویرایش گشته، اما معنایش باقی مانده است.
ج ) عثمان بن عفان رضی الله تعالی عنه به اتّفاق ائمهی اهل سنت و جماعت، بهترین شخص این امت بعد از ابوبکر و عمر رضی الله تعالی عنهما، و سومین خلیفه از خلفای راشدینِ هدایت یافته، است، که ما دستور داده شدهایم تا از سنت آنها پیروی نموده، و بر آن مواظبت داشته باشیم: «… وإنه من يعش منكم بعدي فسيرى اختلافاً كثيراً، فعليكم بسنتي وسنة الخلفاء الراشدين المهديين، عضوا عليها بالنواجذ » [روایت أحمد وأبو داود وترمذی و…].
یعنی: «همانا هر کس از شما که بعد از من زنده باشد، اختلاف بسیاری مشاهده خواهد نمود. پس بر شماست عمل به سنت من و سنت خلفای راشدین هدایت یافته. محکم به آنها چنگ زنید».
همچنین امام مسلم رحمه الله در صحیح خود روایت کرده که رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد عثمان رضی الله عنه فرمود: «ألا أستحی من رجل تستحی منه الملائکه»، یعنی: «آیا حیا نکنم از مردی که ملائکه از او حیا میکنند».
نیز، امام احمد در مسند خود روایت میکند که پیامبر صلی الله علیه وسلم به عثمان فرمود: «يا عثمان إن الله عز وجل عسى أن يلبسك قميصاً، فإن أرادك المنافقون على خلعه فلا تفعل حتى تلقاني»، یعنی: «ای عثمان، الله عزوجل تو را لباسی میپوشاند. پس اگر منافقان خواستند که آن را خلع نمایی، این کار را نکن تا اینکه مرا ملاقات نمایی».
همچنین امام بخاری در صحیح خود روایت میکند که رسول الله صلی الله علیه وسلم از کوه اُحُد بالا رفت و ابوبکر و عمر و عثمان با او بودند. کوه به لرزه در آمد. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «آرام باش ای اُحُد، کسی جز یک پیامبر و یک صدّیق و دو شهید بر تو نایستادهاند».
میگویم: این عثمان رضی الله عنه، سومین خلیفهی راشد است که سید قطب در مورد او چنین یاوه سراییهایی میکند. اما با این حال، متعصبانی هستند که از او دفاع میکنند. ادعای محبت صحابه را دارند، اما در قبال سخنان سید قطب، بی تفاوت هستند، و از او دفاع میکنند. سپس اگر کسی اشتباهات سید قطب را گوشزد نماید، میگویند: ساکت باشید، زیرا گوشت علما مسموم است. انگار گوشت صحابه برای آنها خیلی لذیذ است. الله المستعان. (مترجم)
نقل از کتاب: «سید قطب بین رأیین»، تالیف: شیخ سعد الحُصَیِّن رحمه الله.
مترجم: سید ابوبکر یگانه قلاتی
مرکز رد شبهات خوارج
صفحهی فیسبوک رد شبهات خوارج:
https://www.facebook.com/khawarej/
کانال تلگرام:
https://t.me/khawareg